یه شتبه جدیده، یه فرصت جدید برای این که این هفته بیشتر خودت باشی. پالتویی که دیشب ته جیبش رو دوختم رو میپوشم، مقنعه خاکستری و شلواری کهه جدد تر از بقیه خزیدم و آبی روشنه. با پیرهن مردونه صورتی. زود از اتاق خارج میشم و یواش یواش میام پایین. کنار بلوار ۴ تا پلاستیک سیاه بزرگه که توش پر برگه. فکر میکنم به قبر دسته جمعی فکر نکنم به چی فکر کنم؟ مجبور نیستی فکر کنی. از آدمی که بقیه منو به اون تبدیل کردن خوشم نمیاد ولی میخوام اون نباشم و میدونم که تا الان هیبنوتیزم شده بودم. که یادم رفته بود.

دارم بگو دیوونه ام گوش میدم و به نظرم همه چیز خوب پیش میره.


مشخصات

آخرین جستجو ها