از دفعه قبلی که لپ تاپم رو دستم گرفتم 2 روز میگذره. صفحه هنوز روی فرم پایان طرح پژوهشی بود. میخواستم هر روز در اینجا چیزی ثبت کنم اما دیدم از این دیسیپلین اضافه پرهیز کنم که انبوه دیسیپلین ها روانم را اذیت نکند. شب روز 1 با بچه های شعر رفتیم بیرون، قهوه نوشیدیم و گپ زدیم و خیلی خوش گذشت. گویا قرار است امشب یا فردا شب هم برنامه ای داشته باشند اما من بیشتر از یک بار از این جلسه ها در هفته را اضافه میدانم. وقتش را ندارم؛ شاید داشته باشم! اما اولویتم نیست.

روز گذشته تا ۱۲ کلاس بودم و عصرش مثل خرس قطبی شاید ۲ ساعت و نیم خوابیدم. بعدش فهمیدم اشکال کار این بدو که قهوه را اسکیپ کردم و فکر کنم اشتباه کردم. عصرش هم رفتم باشگاه و یک ساعت و  نیم موندم اونجا. خانم میانسالی که انجا با هم معاشرت میکنیم دیروز نبود. موقع برگشت نون و کاپوچینو و کراکر قهوه و خمیردندون خریدم. چند روزی بود که هی خرید خمیردندون را به تاخیر می انداختم چون یادم میرفت. حتی یک بار مجبور شدم از زینب خمیردندون بگیرم. خلاصه به این وضعیت.

دیشب ساعت۱۱ خوابیدم و ساعت 8 بیدار شدم. بله میدانم دارم زیادی به ساعت ها اهمیت میدهم اما خب دلیلش این است که لابد مهم است!

بله زیاد خوابیدم اما اشکالی ندارد. صبحونه خوردم و با خودم فکر کردم این نون جدیدی که کشف کردم خیلی برام اپتیمم است و همیشه از این مدل بخرم. فکر کردم امروز باید پیش دکتر محمودی بروم و برای همین سر ظهر باید بروم دانشگاه. برای گلدونی هم که به دکتر محمودی باختم باید بروم گلدون بخرم!!!:)) 11 و نیم میروم سلف و بعدش سریع میرم دانشکده. 

یادم باشد با وضو بروم که نمازم را توی دانشکده بخوانم.

دیگر این که از الان تا 11 میتونم درس بخونم. باید گزارش پایان طرح بنویسم و جهانبخش هم که جوابم را داد کارمان را شروع کنم. اگر این هفته مطالبق چالش پیش رفتم جمعه به خودم جایزه میدهم. کتاب آس و پاس های پاریس و لندن را هم گفتم؟ خیلی خوب است خیلی:)))

ناخن هایم بلند شده و بحث بین دختر منطقی و لوس درونم به درازا کشیده است. اهمیتی ندارد امروز میگیرمشان:))


مشخصات

آخرین جستجو ها