حقیقتا چند وقتی است که خیلی با خودم میگم: که چی؟ تهش قراره چی بشی؟‌کی بشی؟ قراره مردم تو رو یادشون بمونه یا نه؟

و اون قسمت فیلم ویپلش یادم میاد که سر میز نشسته بودن و پسره گفت ترجیح میده تو 30 سالگی مست و پاتیل وسط خیابون بیوفته بمیره و مردم اونو به خاطر بیارن تا این که خیلی رگیولر تا 90 سالگی زندگی کنه و در سکوت بمیره. من دلم نمیخواد فراموش بشم. دلم میخواد جاودانه بشم. خیلی ها میخوان ولی من واقعا میخوام. اما نمیتونم خودم رو توی اون سطح انرژی لازم نگه دارم، نمیتونم خودم رو سرپا نگه دارم و گه تند و گهی خسته نرم‌( درحقیقت اکثرا خسته). میدونی حداقلش اینه که اگه نمیتونی کار بزرگی رو انجام بدی، کار های کوچیکی که باید در زندگیت انجام بدی رو به صورت great ای انجام بدی. اگه این طور باشه میتونم وقتی میمیرم راضی باشم. برای همین فکر میکنم باید یه برنامه منظم برای شارژ نگه داشتن خودم داشته باشم. انسان ها همیشه اونقدر کامل نیستن که همیشه تند برن، حتی انسان هایی که واقعا great بودند هم این طور نبوده اند. برای همین فکر میکنم این نشانه ضعف نباشه که پلن منظم شارژ بچینم. هر چند که کی گفته من نباید ضعف داشته باشم؟ کاش یه نفر تو این برنامه باهام همراه بشه.


مشخصات

آخرین جستجو ها